🍃1- حافظ گوهرسخن، شاعر، عارف و سخنوری صادق ، صریح اللهجه ، راست گفتار ، راست کردار است که سخت از دروغ گویی بیزار است :
به صدق کوش که خورشید زاید از نفس ات
که از دروغ سیه روی گشت صبح نخست
🍂2- حافظ ، آزاده بود و روح آزادگی داشت و یک زندگی آزاد منشی را پیشه ی خود ساخته بود ، زیرا ریشه در اعماق توحید ، حقیقت و صداقت داشت و از هر چیزی که رنگ و بوی تعلق ، وابستگی و دلبستگی داشت آزاد بود :
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
فاش می گویم و از گفته ی خود دلشام
بنده ی عشق ام و از هر دو جهان آزادم
🍃3-حافظ ،به وابستگی قومی ، قبیله ای ، طایفه ای ، گروهی ، جناحی ، سیاسی و درباری بی اعتنا بود و اندیشه ، دانش ، بینش ، جهان بینی و تفکر او فراتر ، والاتر و بالاتر از این مسایل بود . یعنی فرا قبیله ای ، فرا ملیتی ، و فراجهانی می اندیشید ، به همین دلیل نه تنها درایران ، بلکه در سراسر جهان او و شعرش را می ستایند و آرامگاه او زیارتگه رندان جهان خواهد بود :
بر سر تربت ما چون گذری همت خواه
که زیارتگه رندان جهان خواهد بود
🍃4- حافظ ، قرآن را دام تزویر نمی کرد ، بلکه به واسطه ی قرآن ، تزویر کاران و ریاکاران را به دام می انداخت ، یعنی چهره ی آن ها را شناخت و شناساساند و رسوا کرد :
حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی
دام تزویر مکن چون دگران قرآن را
🍂5- با توجه به این که حافظ ، با اخلاص بود و ذات و سرشتی خوش داشت و اهل دغل ، خدعه ، حقه و ریاکاری نبود ، به خوبی می دانست دغل کاران ، حقه بازان و ریاکاران به مرور زمان شناخته خواهند شد و روسیاه و شرمنده خواهند شد :
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود ، هر که در او غش باشد
فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید
شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد
🍃6 - حافظ از ظاهر سازی و ریاکاری سالوسان ، مزوران ، صومعه داران ، زاهدان ، شیخان ، صوفیان و قاضی های ستمگر و ظالم به ستوه آمده بود و دل تنگ :
دلم گرفت زسالوس و طبل زیر گلیم
به آن که بر در میخانه بر کشیم علمی
ریای زاهد و سالوس جان من فرسود
قدح بیار و بنه مرهمی بر این دل ریش
ادامه دارد...
✍ شهریار اخلاقی نسب
📚منبع: کتاب حافظ و تزویر